کتابداران فردا2

روزانه های یک کتابدار.

تبلیغات تبلیغات

تفاوت نسل ها

دانشجو بودیم از خدایمان بود استاد نظری به ما بیفکند و بگوید این کتاب و این شما. ترجمه اش با شما و انتشارش با من. فقط یک نکته بگویم! شاید اسمتان روی کتاب نیاید و در مقدمه از شما تشکر کنم. ما هم با خوشحالی و از فرط هیجان می پذیرفتیم و ساعت ها ترجمه می کردیم و حتی بعد از انتشار کتاب بدون نام ما و فقط با ذکر اسممان در مقدمه، از شادی در پوست خود نمی گنجیدیم. میگفتیم چیزی یاد گرفتیم و همین ما را بس. اما...اوضاع را ببین.
برچسب‌ها: پذیرفتیم
کتابداران فردا2 ، ۱۴۰۴-۰۳-۰۶ ، متفرقه
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها